English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2404 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
certificate U گواهی صادر کردن
certificates U گواهی صادر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
emit U صادر کردن
promulge U صادر کردن
emitted U صادر کردن
emitting U صادر کردن
issued U صادر کردن
issue U صادر کردن
pronounce U صادر کردن
pronounces U صادر کردن
issues U صادر کردن
send out U صادر کردن
export U صادر کردن
exported U صادر کردن
emits U صادر کردن
exporting U صادر کردن
to issue instructions U دستور صادر کردن
re export U دوباره صادر کردن
pass a sentence U حکم صادر کردن
to export something [from / to a country] U صادر کردن [به یا از کشوری]
issue a warning U اخطار صادر کردن
underwrote U پذیره نویسی صادر کردن
underwritten U پذیره نویسی صادر کردن
underwriting U پذیره نویسی صادر کردن
underwrites U پذیره نویسی صادر کردن
underwrite U پذیره نویسی صادر کردن
to smuggle out U قاچاقی صادر کردن یافرستادن
chartering U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charters U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
chartered U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
charter U پروانه دادن امتیازنامه صادر کردن
passed U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes U صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
warrants U گواهی کردن
certifying U گواهی کردن
warrant U گواهی کردن
certifies U گواهی کردن
warranting U گواهی کردن
certification U گواهی کردن
certify U گواهی کردن
warranted U گواهی کردن
natarize U محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
attestation U امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
grant probate of a will U صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
issuant U صادر کننده
issuable U صادر کردنی
emanate U صادر شدن
outgoing U صادر شونده
issued U صادر شدن
emanated U صادر شدن
emanates U صادر شدن
exporters U صادر کننده
issues U صادر شدن
issue U صادر شدن
exporter U صادر کننده
emanating U صادر شدن
emanative U صادر شونده
warrantor U صادر کننده warrant
originators U صادر کننده پیام
issuing bank U بانک صادر کننده
originator U صادر کننده پیام
issuing authority [body] U مرجع [اداره] صادر کننده
ago U : صادر شدن پیش رفتن
broadcasts U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
broadcast U پیامی که در شبکه به همه صادر شود
psephism U حکمی که بموجب رای مجلس صادر میشد
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
dock receipt U رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
debenture bond U برگهای که پشتوانه ان فقط اعتبار صادر کننده است سهم قرضه
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
certification U گواهی
certificates U گواهی
testimony U گواهی
attestation U گواهی
testimonies U گواهی
certificate U گواهی
depositions U گواهی
warrant U گواهی
witnessed U گواهی
attestation U گواهی
witnesses U گواهی
warrants U گواهی
report U گواهی
reference [testimonial] U گواهی
certificate [official document] U گواهی
warranted U گواهی
evidence U گواهی
witness U گواهی
oral evidence U گواهی
grade U گواهی
mark U گواهی
witnessing U گواهی
deposition U گواهی
legalization U گواهی
warranting U گواهی
certificate of analysis U گواهی بررسی
testimonial U گواهی نامه
treasury warrant U گواهی خزانه
call to witness U گواهی خواستن از
certificate of measurement U گواهی وزن
certificate of origin U گواهی مبدا
to bear witness U گواهی دادن
death certificates U گواهی فوت
certificate of measurement U گواهی مقدار
certificate of compliance U گواهی تطبیق
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of death U گواهی فوت
certificate of a doctor U گواهی پزشک
certificate of deposit U گواهی سپرده
to bear testimony U گواهی دادن
certificate of health U گواهی بهداشت
certificate of inspection U گواهی بازرسی
testis U تخم گواهی
witnessed U گواهی دادن
death certificate U گواهی فوت
testified U گواهی دادن
testifies U گواهی دادن
depose U گواهی دادن
deposes U گواهی دادن
testify U گواهی دادن
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
affiant U گواهی نویس
testimonials U گواهی نامه
witnessing U گواهی دادن
call in evidence U گواهی خواستن از
to call in evidence U گواهی خواستن از
witness U گواهی دادن
testifying U گواهی دادن
birth certificate U گواهی تولد
bear witness U گواهی دادن
bear testimony U گواهی دادن
back letter U گواهی تضمین
witnesses U گواهی دادن
warrantable U قابل گواهی
deposing U گواهی دادن
certificate of origin U گواهی مبداء
certificate U گواهی نامه
warranting U گواهی حکم
warranted U گواهی حکم
speak well for U گواهی دادن
false evidence U گواهی کدب
false testimony U گواهی کذب
interim certificates U گواهی موقت
insurance certificate U گواهی بیمه
inspection certificate U گواهی نظارت
inspection certificate U گواهی بازرسی
warrant U گواهی حکم
evidence U ملاک گواهی
health certificate U گواهی بهداشت
certified U گواهی شده
warrants U گواهی حکم
deponent U گواهی نویس
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
quality certificate U گواهی کیفیت
attests U گواهی دادن
attesting U گواهی دادن
attested U گواهی دادن
attest U گواهی دادن
deposition U گواهی کتبی
depositions U گواهی کتبی
license U گواهی نامه
certificate of receipt U گواهی وصول
certificate of quantity U گواهی مقدار
certificate of survey U گواهی بازدید
certificate of survey U گواهی بازرسی
certificate of receipt U گواهی رسید
certified check U چک گواهی شده
certificate of weight U گواهی وزن
certificating of quantity U گواهی کمیت
certificates U گواهی نامه
bill of health U گواهی تندرستی
certifier U گواهی کننده
certificate of quality U گواهی کیفیت
certificate of quantity U گواهی کمیت
bill of health U گواهی بهداشت
licensing U گواهی نامه
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com